کتابگردی

«سیصد گل سرخ یک گل نصرانی» و خیام‌خوانی در بوشهر

به گزارش هیرکان هنر به نقل از ایرنا، داستان شعر «سیصد گل سرخ یک گل نصرانی» ارتباطی با جنبش مشروطیت ایران ندارد، این شعر بسیار پیش از زمان مشروطه سروده شده و در قالب ترانه‌های محلی توسط مردم کوچه و بازار به کار می‌رفته است، در بوشهر این شعر را در کنار سایر رباعی‌های خیام، در قالب مراسم خیام‌خوانی اجرا می‌کنند.

وقتی به اینترنت سر می‌زنید و جویای داستان این شعر می‌شوید، ده‌ها سایت معتبر همگی مدعی هستند که این شعر برای سیصد مبارز تبریزی دوران مشروطه به فرماندهی هوارد باسکرویل آمریکایی که در جریان شکستن محاصره تبریز کشته شدند، سروده شده است. حال آنکه واقعیت چیز دیگری است.

این شعر بسیار پیش از زمان مشروطه سروده شده است و در قالب ترانه‌های محلی توسط مردم کوچه و بازار به کار می‌رفته است. مهمترین سند آن کتاب «اشعار عامیانه ایران در عصر قاجار» نوشته دکتر عبدالحسین نوایی است.

این کتاب مجموعه‌ای از اشعار عامیانه ایران زمین است که در عصر قاجار توسط والنتین ژوکوفسکی خاورشناس روسی تهیه شده است. در صفحه ۵۱ این کتاب به شعر مورد اشاره یعنی «سیصد گل سرخ یک گل نصرانی» بر می‌خوریم. این شعر در سال ۱۸۸۵ میلادی (۱۲۶۳ ش)، در اصفهان شنیده و در تحقیقات ژوکوفسکی ثبت شده است.

این در حالی است که واقعه مشروطه و هوارد باسکرویل آمریکایی سال‌ها بعد از آن یعنی در سال ۱۲۸۸ خورشیدی معادل ۱۹۰۹ میلادی رخ داده است. ابیات شعر مذکور آنطور که در این کتاب آمده در قالب یک ترانه و بیش از آن دو بیت است که شهره عام شده است. بررسی این ابیات و اطلاعاتی که در حاشیه آن در این کتاب آمده، شاید پرده از راز قصه واقعی و منشاء این شعر بردارد.

شعر آن طور که در کتاب «اشعار عامیانه ایران در عصر قاجار» ثبت شده است، چنین است:

آفتاب به سر درخت ناربندان است

عاشق بی‌نوا میون کوچه سرگردان است

سیصد گل سرخ یک گل نصرانی

مرا از سر بریده می‌ترسانی

اگر من از سر بریده می‌ترسیدم

سر کوچه عاشقان نمی‌گردیدم

تا تو را دیدم ندادم دل به کس

عاشقم کردی به فریادم برس

در پاورقی نویسنده خبر می‌دهد که ژوکوفسکی نسخه دیگری از این شعر نیز ارائه کرده، با این تفاوت که به جای مصرع «سر کوچه عاشقان نمی‌گردیدم»، «در مجلس عاشقان نمی‌رقصیدم» است.

اولین نکته قابل اشاره در خصوص این شعر، این است که دو بیت معروف «سیصد گل سرخ یک گل نصرانی» بخشی از یک شعر بلندتر است که هر بیت آن دارای قافیه‌ای جداگانه است که این خود دلیل رباعی نبودن آن را توضیح می‌دهد. در بوشهر این شعر را در کنار سایر رباعی‌های خیام، در قالب مراسم خیام‌خوانی اجرا می‌کنند. البته لازم به ذکر است که در بوشهر اشعار محلی زیادی وجود دارد که در قالب خیام‌خوانی اجرا می‌شوند در حالی نه رباعی‌اند و نه از جمله اشعار عمر خیام نیشابوری هستند. این مطلب گواه آن است که این فرم و الگوی موسیقایی، پیش از آنکه به خیام‌خوانی معروف شود، در بوشهر وجود داشته و با اشعار محلی اجرا می‌شده است.

تفاوت آنچه توسط ژوکوفسکی از شعر معروف «سیصد گل سرخ» آورده شده و آنچه معروف است و در قالب خیام‌خوانی در بوشهر نیز خوانده می‌شود، قابل توجه است. نمونه‌ای که در بوشهر خوانده می‌شود و البته بعضی آن را به داستان هوارد باسکرویل نیز وصل کرده‌اند، از نظر وزن صحیح‌تر و از نظر کلام منطقی‌تر است. با این وجود ژوکوفسکی روایت دیگری را برای یکی از مصرع‌های این شعر (در مجلس عاشقان نمی‌رقصیدم) ارائه کرده که با نمونه بوشهری آن انطباق بیشتری دارد.

نکته بعد به بیت اول این ترانه برمی‌گردد:

آفتاب به سر درخت ناربندان است

عاشق بی‌نوا میون کوچه سرگردان است

مشابه این شعر و البته کاملتر، و از نظر وزن صحیح‌تر، در ترانه‌های محلی بوشهر و البته خیام‌خوانی وجود دارد. شعری که در بوشهر می‌خوانند چنین است:

امشب چه شبی است شب دزیدین یار

این قصر بلند پاسبانش بسیار

امشب چه شبی است شب حنابندان است

عاشق به میان کوچه سرگردان است

جالب است که در موسیقی محلی مازندران هم، بیت شعری مشابه وجود دارد که چنین خوانده می‌شود:

آفتاب به سر کِنار نالبندونه

عاشق به میان کوچه سرگردونه

این بیت (نمونه مازندرانی) را با اولین بیت از شعر ثبت شده توسط ژوکوفسکی مقایسه کنید. در نمونه مازندرانی گاهی به جای کِنار، چنار نیز گفته می‌شود (مراجعه شود به نمونه‌هایی که توسط استاد محمدرضا اسحاقی خوانده شده است). همانطور که مشاهده می‌شود در نمونه ژوکوفسکی این کلمه درخت آمده است. درخت، چنار و کِنار که دوتای آن، درخت و چنار، در واقع اشاره به درخت دارند اما کِنار چیست و در این شعر به چه معنی است.

اگر فرض کنیم که منظور از کِنار نیز درخت باشد پس باید نتیجه گرفت این درخت، کُنار است نه کِنار و چون کُنار در مازندران وجود ندارد و این درخت را نمی‌شناختند تصور کرده‌اند کلمه کِنار در اینجا بی‌معنی و اشتباه است و باید چنار باشد، در صورتی که درختی به نام کُنار در جنوب ایران وجود دارد و همان درخت سدر است. اگر این کلمه کُنار باشد دلیل دیگری برای خاستگاه جنوبی این ترانه خواهد بود.

همانطور که مشاهده می‌شود، شعری که توسط ژوکوفسکی ثبت شده از نظر شعر، وزن و کلام نسبت به نمونه معروف در بوشهر ضعیف‌تر است. شاید منبع ژوکوفسکی برای این اشعار، منبع مناسبی نبوده و اشعار را به درستی نمی‌دانسته است. فرض دیگر اینکه، اصل شعرها مربوط به فرهنگی عامه منطقه دیگر همچون بوشهر بوده و به همین دلیل در اصفهان چنین خوانده شده است.

در کل، به نظر می‌رسد اشعار فوق از جمله ابیات معروف مربوط به «سیصد گل سرخ» در بوشهر و در قالب ترانه‌های محلی دارای اصالت و جایگاه مستحکم‌تری نسبت به سایر روایت‌ها از جمله انتساب آن به واقعه مشروطیت و کشته شدن معلم آمریکایی هوارد باسکرویل است. حال در بوشهر چگونه این اشعار رواج یافته، سوالی است که پاسخ قطعی ندارد. شاید بهترین جواب فرهنگ سیال عامه است که توسط نوازندگان دوره‌گرد، مطرب‌ها و کولی‌ها از جایی به جای دیگر در جریان بوده است.

*پژوهشگر موسیقی و سرپرست گروه لیمر بوشهر

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا