«مرگامرگ؛ تئاتری برای جستجوی نسبت عشق و مرگ»

به گزارش هیرکان هنر به نقل از فرهنگ آفرینان، در نگاه اول، متن «مرگامرگ» بیش از آنکه به منطق خطی داستانی وفادار باشد، به ساختاری آیینی تکیه دارد. قصه، در بستری اسطورهای-افسانهای شکل میگیرد؛ جایی که ایزدبانوان و خدایان دریا و خاک، تقدیر انسانهای زمینی را تعیین میکنند. اما آنچه اهمیت دارد نه خود روایت، بلکه نحوهی روایت شدن آن است. نمایش به جای وفاداری به الگوهای کلاسیک، به سمت مونتاژی از صدا، حرکت، موسیقی و بدن میل میکند. این همان نقطهای است که مرگامرگ را از تئاتر بازنمایانه جدا و به قلمرو تئاتر آیینی و پستدراماتیک نزدیک میسازد.
کارگردانان هوشمندانه بر آن بودهاند که از قصهی «اولین ماموریت عزرائیل بر زمین» پلی بسازند میان آیینهای جنوب ایران، افسانههای قومی و مفاهیم کلان خیر و شر. این پیوند، اگرچه در برخی لحظات شفافیت کامل نمییابد، اما در کلیت خود موفق میشود مخاطب را به جهان چندلایهی نمایش دعوت کند؛ جهانی که هم استعاره است، هم آیین، و هم نقدی بر زیست معاصر